سواد رسانه ای؛ واجب تر از نان شب برای کودکان
در گذشته ای نه چندان دور کودکانمان در ابتدای شب با ترنم روح نواز لالایی والدین به خوابی نوشین می رفتند اما از اوایل دهه 1370 و به خصوص اواخر دهه 1380 به موازات افزایش بهره گیری از دستاوردهای مدرنیته در کشور، سریال های ماهواره ای از طریق قاب تلویزیون تا پاسی از شب انیس و جلیس کودکان و والدینشان شدند.
شبکه های ماهواره ای فارسی زبان در چارچوب نظریه هژمونی با ایجاد سونامی پخش سریال های عامه پسند به بازمهندسی کیان خانواده با محوریت کودکان - که در درجه اول در معرض آثار منفی مواجهه با خشونت رسانهای قرار دارند - پرداخته به تغییر سبک زندگی در مسیری مغایر با باورهای مذهبی و ملی مبادرت ورزیده اند تا آن جا که به گواه اکثر مربیان دوره پیش دبستانی روح غالب سپهر گفتمانی نوآموزان در مراکز آموزشی را بازگویی روایت های نازل سریال های سطحی شبکه های ماهواره ای و بازنمایی زوایای شخصیت های بی هویت آن سریال ها تشکیل می دهد .
مسئله نمود فرهنگی شبکه های ماهواره ای فارسی زبان از جهت تعدد , تنوع و دربرگیری نیز درخور توجه بوده , اهمیتی مضاعف می یابد ; چرا که بر اساس آمارهای اعلام شده از سوی مراجع رسمی , تعداد شبکه های ماهواره ای فارسی زبان از 3 شبکه در سال 1373 به 125 شبکه در سال 1391 رسیده که از این تعداد, 13 شبکه 24 ساعته فقط به پخش سریال و فیلم سینمایی اختصاص دارند و این در حالی است که علی رغم مصوبه مجلس شورای اسلامی مبنی بر ممنوعیت به کارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره که قریب به دو دهه از تصویب آن می گذرد , به استناد نتایج آخرین نظر سنجی های صدا و سیما در حال حاضر بیش از 42 درصد از جمعیت 75 میلیون نفری کشور(حدود 32 میلیون نفر) مخاطب کانال های ماهواره ای هستند که به طور متوسط روزانه 3 ساعت از وقت خود را به تماشای برنامههای مختلف کانالهای ماهوارهای اختصاص میدهند .بخش اعظم این برنامهها شامل فیلمهای سینمایی، موسیقی و برنامههای سرگرمکننده و تفریحی و یا اخبار و برنامههای تحلیلی است.
بازبینی تجارب گذشته بر مبنای مطالعات ارتباطی گواه آن است که اعمال ممنوعیت و تشدید محدودیت توام با تمسک به تکنولوژی انضباطی و قفس آهنین, توان بازداشت این سونامی فرهنگی را ندارد ; لذا علی رغم نظر کارل پوپر که به راهکارهای آموزشی برای رسانه ها خوشبین نبود, به نظر می رسد تنها راهکار مدبرانه که بیش از دو دهه صاحب نظران علم ارتباطات به آن امید بسته اند; اهداء کلید سواد رسانه ای (Media Literacy) به نوآموزان و والدین آن هاست. صاحب نظران این حوزه, سواد رسانه ای جهت استفاده آگاهانه از محصولات رسانه ای و تشخیص شیوه فریبکارانه برای بازسازی واقعیت را تنها راه مقاومت و محافظت از مخاطبان در برابر خطرات رسانه ها می دانند. دانش و مهارتی که محدود به زمان و مکانی خاص نبوده و پدیده ای ثابت نیست بلکه فراگردی است مادام العمر که دائما در حال تغییر و دگرگونی است به طوری که افراد باید همواره ساختار دانش خود را بر روی این پیوستار وسعت ببخشند و با استفاده از راه حل های جدید به نقد و تفسیر پیام ها پرداخته و از اطلاعات روز دنیا بهره گیری نمایند.
سواد رسانه ای مفهومی قدیمی است. اولین کتابی که در زمینه سواد رسانهای نوشته شد کتاب "فرهنگ و طبیعت" اثر فرانک ریموند لیویس است که در سال 1933 در لندن چاپ شد. فرهنگ و طبیعت با ابراز یک نگرانی جدی شروع شده لیویس در مقدمه آن میگوید: «بسیاری از معلمان و اساتید انگلیسی دچار نگرانی، شک و تردید شدهاند. برای آنان این سؤال به طور جدی مطرح است که این درسها که دانش آموزان در کلاس فرا میگیرند در مقابل موج عظیم و مؤثر تبلیغات ، فیلمها و اخبار ، چه اثری میتواند داشته باشد؟» ریشه این نگرانی در این است که آنها شاهد یک رقابت نابرابر بودند. کلاس درس در مقابل رسانه های غول پیکر رقیبی ضعیف و ناتوان به نظر میرسید. رسانه از نظر لیویس اثری مخرب داشت که لذت یا خوشیهای سطحی و سرسری را جایگزین ارزشهای اصیل ادبیات و هنر میکرد.
از دهه 1960 به بعد یونسکو فعالانه به مبحث آموزش رسانه ای ورود نمود و به پشتیبانی از آن همت گمارده, تلاش کرد در این زمینه برنامه ای جهانی اجرا کند. از نظر صاحب نظران یونسکو آموزش رسانه ای به مثابه راهکاری مناسب توان جبران نابرابری اطلاعاتی بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه را دارد زیرا از یک سو کشورهای توسعه یافته به تولید, کنترل و توزیع اطلاعات می پردازند و از سوی دیگر کشورهای در حال توسعه صرفا دریافت کننده منفعل اطلاعات هستند. از نظر یونسکو پیشرفت مهارت های فردی به منظور تفسیر و تحلیل پیام های رسانه ای بین مخاطبان تنها راهی است که می تواند قدرت استفاده کنندگان از رسانه ها را در کشورهای در حال توسعه افزایش داده و آنان را از وضعیت انفعال صرف خارج کند . سرانجام اصطلاح سواد رسانه ای نخستین بار توسط مارشال مک لوهان در سال 1965 در کتاب "درک رسانه: توسعه ابعاد وجودی انسان" وضع شد. وی معتقد بود که در هنگامه دهکده جهانی , انسان ها به سوادی جدید به نام سواد رسانه ای نیاز دارند .
از نظر رنه هابز سواد رسانه ای توان ارزیابی پیام های رسانه ای است که در دو سطح عمل می کند: از یک سو در سطح نخستین و مقدماتی مخاطب به موضوع ها و پرسش هایی مانند چه کسی پیام های رسانه ای را می آفریند؟ از چه فنونی استفاده می کند؟ و با چه هدفی پیام را ارسال می کند؟ توجه دارد و از سویی دیگر در سطحی عمیق تر مخاطب ارزش ها و سبک های زندگی پنهان و مستتر در پیام را مدنظر قرار می دهد. بر اساس نظر الیزابت تامن و همکارانش سواد رسانه ای همانند فیلتری داوری کننده عمل می کند چنان که جهان متراکم از پیام از لایه های فیلتر رسانه ای عبور می کند تا شکل مواجهه با پیام معنی دار شود. روایت یونس شکرخواه از سواد رسانه ای درکی است متکی بر مهارت , که براساس آن میتوان انواع رسانه و انواع تولیدات آن را بازشناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی نمود. به زبانی ساده سواد رسانهای همچون رژیمی غذایی , هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسبند و چه موادی نامناسب؛ چه چیزهایی را باید مصرف کرد و چه چیزهایی را نباید و این که میزان مصرف هر ماده باید بر چه مبنایی استوار شود. سواد رسانهای میتواند به مخاطب رسانه بیاموزد که از حالت مصرف منفعلانه به ارتباطی تراکنشی وارد شده که در نهایت به نفع ارتباط گیر تمام می شود. به دیگر سخن، این رژیم مصرف رسانهای به مخاطب کمک میکند تا از سفره رسانهها, هوشمندانه طعامی مفید برگیرد. مهدی محسنیان راد سواد رسانه ای را چنین تعریف نموده است: سوادی که بر اساس آن مخاطب فرا میگیرد در شرایط انبوه شدن پیامها در سپهر ارتباطی، چگونه به آسانی پیامهای مورد نیاز خود را پیدا کند، سواد رسانهای نام دارد. بدین معنی مخاطب با فراگیری سواد رسانهای میآموزد رسانه مورد نظر کدام پیام را با هدف خبررسانی منتشر میکند و کدام پیام را به قصد پروپاگاندا. یحیی کمالی پور سواد رسانه ای را شامل تحقیق، تحلیل، آموزش و آگاهی از تاثیرات رسانه ها نظیر کتاب ,مجله , رادیو , تلویزیون , فیلم , روزنامه و اینترنت بر روی افراد و جوامع بشری می داند
مطابق با تعریف مرکز سواد رسانه ای سواد رسانه ای چارچوبی برای دسترسی، تحلیل، ارزشیابی و بهکارگیری رسانه است. در واقع گسترش تفکر انتقادی و مهارت های تولید پیام که برای رشد فرهنگ رسانهای قرن 21 مورد نیاز است. سواد رسانهای از راه یک فرآیند چهار مرحله ای پرسش گری، ارزیابی، واکنش و رفتار به افراد کمک می کند تا به توانمندی در دسترسی، تحلیل، ارزش یابی و تولید پیام رسانه ای دست یابند. سواد رسانه ای اکتساب دانشی مرتبط با رسانه جهت بهره گیری و تعامل با آن و همچنین مجموعه ای از مهارت هاست. دبلیو جیمز پاتر نویسنده کتاب نظریه سواد رسانه ای, رهیافتی شناختی چهار بعد ادراکی، اخلاقی، زیبایی شناختی و احساسی را برای سواد رسانهای بیان کرده , مجموعهای از مهارتها را در کنار دانش سواد رسانه ای متصور می شود. این استاد دپارتمان ارتباطات دانشگاه کالیفرنیا در مقاله "سواد رسانهای در آینده" سعی میکند "فرد" را در کانون توجه قرار دهد. پاتر مواجهه افراد با رسانههای مختلف را دارای اهمیت بسیار دانسته اظهار می دارد کنترل و تسلط بر سواد رسانهای میتواند موجب شود که امکان تمایزگذاری میان واقعیت و آنچه رسانهها تصویر میکنند به دست آید . از نظر وی تمام رسانهها منفی نیستند اما آنچه اهمیت دارد برخورداری از سواد رسانهای همچون یک نقشه است. تئوری مطروحه از سوی پاتر شامل چهار موضوع اصلی است که عبارتند از ساختار دانش، دیدگاه شخصی, پردازش اطلاعات و مهارت سواد رسانهای که برخورداری مخاطب از مهارت ها شکلی پیوستاری و مداوم دارد. مجموعه مدنظر این نظریه پرداز حوزه ارتباطات از مهارت های کنشی سواد رسانه ای دربرگیرنده موارد زیر است:
1. تحلیل(شکستن پیام به عناصر معنی دار )
2. ارزشیابی(داوری درباره ارزش پیام و یا امکان مقایسه عناصر پیام)
3. گروه بندی(تعیین اجزای مشابه و متفاوت پیام)
4. استقراء(نتیجه گیری از برخی اجزای پیام و تعمیم آن به بقیه اجزاء )
5. قیاس(استفاده از اصولی فراگیر برای تبیین موارد خاص)
6. ترکیب(جمع بندی پیام های مختلف در ساختاری جدید)
7. خلاصه سازی(ارائه توصیفی روشن, درست و فشرده از پیام)
از نظر وی سواد رسانهای باید به طور مداوم در جوامع ارتقا پیدا کند چون این موضوع از آنجا که رسانهها و دنیای واقعی پیوسته در حال تغییرند، فرآیندی است که هرگز پایان نمییابد .
آندره برن متخصص آموزش سواد رسانهای و نویسنده کتاب "سواد رسانهای در مدارس" سواد رسانه ای را آمیزهای از سه حوزه وابسته به هم می پندارد: یکی حوزه فرهنگی، که در این حوزه افراد شکل و محتوای مختلف فرهنگ رسانهای را تجربه می کنند. دوم حوزه خلاقیت، که در آن، مهارتهای خلاقانه افراد نظیر مهارتهای بیانی، ارتباطی و مشارکت جویانه در استفاده از رسانه در حوزه عمومی مطرح میشود؛ و سوم حوزه انتقادی، که در آن افراد مهارتهای انتقادی را در تحلیل و ارزیابی خروجیهای رسانه کسب میکنند، و در نهایت به تصمیمگیری عاقلانهای مبنی بر اینکه چه باوری از رسانه داشته باشند، منجر میشود.
در مجموع سواد رسانه ای که بر تاثیر رسانه و پیام آن تاکید دارد از نظر متخصصان CML در پی پاسخگویی به این پنج سئوال کلیدی است :
چه کسی پیام را بوجود آورده است؟
چه روش های خلاقانه ای برای جلب توجه مخاطب مورد استفاده قرار گرفته است؟
درک و فهم ارتباط گیر از پیام چقدر متفاوت از درک و فهم سایر ارتباط گیران از همان پیام است؟
چه نوع سبک زندگی، ارزش ها یا دیدگاه هایی در پیام گنجانده شده یا از پیام حذف شده است؟
هدف از ارسال پیام چیست؟
به بیان موسع سواد رسانه ای را می توان در پنج اصل بنیادی که به نحوی پاسخ سئوال های بالا را در بر دارد دسته بندی کرد:
1. همه پیام های رسانه ای ساخته می شوند / هویت
2. پیام های رسانه ای از یک زبان رسانه ای با قواعد خودش ساخته می شود / قالب
3. مخاطبان مختلف مفهوم مورد نظر خود را از رسانه ها می گیرند / مخاطب
4. ارزش ها و نظراتی پنهان در رسانه ها وجود دارد /محتوی
5. اغلب پیام های رسانه ای به شکلی سازمان دهی می شوند که به منافع و یا قدرتی بینجامند /هدف
آنچه که تصریحش جهت پرهیز از کژتابی های ذهنی در این خصوص ضرورت دارد آنست که:
1. گر چه در سواد رسانه ای از رسانه ها انتقاد می شود اما این به معنی عدم استفاده از رسانه نیست. امروزه رسانه ها بدون شک مهم ترین ابزار ارتباط و نمود فرهنگی اند; برای مشارکت فعال در حیات عمومی, استفاده از رسانه ها به ویژه رسانه های مدرن ضروری است. رسانه, گر چه محل مناقشه است; اما در حال حاضر موقعیت خانواده, مسجد و مدرسه را در جایگاه مهم ترین نهاد اجتماعی شدن در جامعه معاصر به خود اختصاص داده است. رسانه ها در تار و پود و روال زندگی روزمره جا افتاده اند و عمده منابع نمادینی را که ما در تماس هایمان و در تفسیر پیوندها و روابطمان و در تعریف هویت هایمان به کار می بریم, فراهم می کنند.
2. سواد رسانه ای به معنی محدود کردن تماشای تلویزیون نیست بلکه به معنی تماشای با دقت آن است. هر چند این مهم در تعارض با مهم ترین دغدغه و نگرانی سال های پایانی عمر فیلسوفی نامدار چون پوپر در مورد تلویزیون و تاثیرهای آن باشد چرا که این نظریه پرداز ابطال گرا این رسانه جهانی را سبب گسترش انحطاط اخلاقی و فساد بشریت می دانست چنان که در مصاحبه با جیانکارلو بوزتی در سال 1992 به صراحت اظهار نمود تلویزیون موجب افزایش جرایم, از دست رفتن احساس زندگی و انحطاط شده است.
3. سواد رسانه ای کشف ساده اهداف سیاسی, کلیشه ها و بازنمایی انحرافی نیست بلکه فهم نکاتی است که در رسانه ها, هنجار تلقی می شوند.
در حوزه متولی گری امر سواد رسانه ای می بایست سه سطح را مد نظر قرار داد :
دولت
نهادهای مدنی
کنشگری فردی
در سطح دولتی ورود سواد رسانهای به آموزش و پرورش رسمی مورد نظر است.اگر بخواهیم سواد رسانهای به طور کامل فراگیر شود قطعا نیاز به زیر ساخت ها و امکانات وسیع است. دولت باید ضمن توجه به تئوری های نوین آموزشی و متدلوژی صحیح، بستر کافی را باید برای آموزش سواد رسانهای فراهم کند.
در سطح نهادهای مدنی شبکه ها و شهروندان و سازمان های مردم نهاد به بسط سواد رسانهای مبادرت میورزند. در سطح کنشگری فردی نیز سازوکارهایی است که برای مثال والدین برای فرزندان خود در رویارویی با رسانه به کار میبرند.
ورود آموزش سواد رسانهای به سیستم بوروکراتیک کلیشه ای آموزش و پرورش کشور را واجد مشکل می شود تصور کرد. در مسائل آموزشی عدم توجه به رویکردهای نوین یادگیری مانعی بزرگ برای تحقق بسیاری از ایده ها و برنامه هاست. برای مثال در آموزش و پرورش عدم توجه به رویکردهای نوین معضلی به نام تأخر در اجتماعی شدن نوجوانان را پدید میآورد که این موانع در اغلب کشورهای در حال گذار از جمله ایران وجود دارد. تفکر آموزش در ایران تفکری کهنه است. حتی اگر تلقی جیمز پاتر از سواد رسانهای که مجموعه ای از رویکردهایی میداند که مخاطبان فعالانه برای مواجه گزینشی با رسانه ها اتخاذ میکنند و به تحلیل و ارزیابی نقادانه نسبت به رسانه ها دست مییابند در ساختار کهنه آموزش و پرورش اجرا شود، تلقی از سواد رسانهای آسیب شناسانه خواهد شد و تلاش میشود که یاد دهند افراد چگونه از رسانه ها استفاده نکنند!
در نظام کهنه آموزشی تنها در معرض رسانه قرار گرفتن مورد توجه است، در حالی که توجه به رسانه مدنظر قرار نمی گیرد. توجه به رسانه امر فرهنگی است، اما در معرض رسانه ها قرار گرفتن امری فنی و سخت افزارانه است لذا برای مثال سیاست فیلترینگ در پیش گرفته می شود که امری سخت افزارانه است. مانع دیگر میتواند تفکر مقابله و ایستادگی در برابر چیزهای نو, خواه تکنولوژی نو و خواه ایده ها و افکار نو باشد . در چالش اول ایده اگر پذیرفته شود تلاش میشود تا با سیستم آموزشی و متدهای سنتی تطبیق داده شود اما در چالش دوم به طور کلی ایده های نو به دلیل مقاومت وارد سیستم و جامعه نمی شوند .
اما در مورد اینکه غیر از نهاد آموزش و پرورش چه نهادی می تواند به آموزش سواد رسانهای کمک کند باید از ادبیات صاحب نظران این حوزه کمک گرفت. کاستلز در این زمینه تعبیری فوق العاده جالب دارد که آن را Mass-self Communication یعنی "ارتباط جمعی خود انگیز" خوانده است؛ در سواد رسانه ای غالبا از ارتباط جمعی صحبت شده است. در واقع این اصطلاح به این معنی است که هر فرد در ابتدا به دنبال سوژه و محتوای مورد علاقه خود می رود. لذا میتوان گفت این ارتباط جمعی جدید یک "خود" دارد که در پیوند با سواد رسانه ای فرد را ترغیب به تعامل می کند. حضور این خود، در سه مرحله تولید، توزیع و انتخاب پیام، آگاهانه و مبتنی بر نیاز هر کس، شخصیسازی(customize ) شده است به نحوی که حتی فرد میتواند سواد رسانه ای را در تعامل با رسانه بدون راهنمای بیرونی کسب کند.
در سال های گذشته از طرف مسئولان کشور صحبت هایی در زمینه آموزش سواد رسانه ای مطرح شد اما هیچ گاه جنبه عملی نیافت . مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در سال 1385 طی گزارشی ضمن انتقاد از وضعیت آموزش سواد رسانه ای در کشور اعلام کرد که ایران با وجود دارا بودن شرایط خاص درونی و بیرونی چون رشد شهرنشینی، گسترش تحصیلات عالیه، افزایش جمعیت جوان و فعالیت هدفمند گروه های برانداز، اقدامی مؤثر در زمینه سواد رسانه ای انجام نداده است. دفتر مطالعات فرهنگی مرکز پژوهش های مجلس در ادامه گزارش خود با نام سواد رسانه ای "رویکردی نوین به نظارت رسانه ای " پیشنهادهایی برای توسعه سواد رسانه ای کشور در سه بخش راهکارهای سیاستی، تقنینی و اجرایی اعلام کرد. بر اساس اعلام مرکز پژوهش ها، در بخش راهکارهای سیاسی، تحقیقات و مطالعات تطبیقی برای ارایه الگوی مطلوب ممکن، وارد کردن سواد رسانه ای در نظام آموزشی رسمی کشور، آموزش این که خشونت در دنیای حقیقی عواقبی شدید به دنبال دارد، ایفای نقش دیدبانی و نظارت دایم بر توسعه سواد رسانه ای و ارزشیابی منسجم و همه جانبه برای فراهم کردن مستندات مربوط به اثر بخشی آموزش سواد رسانه ای در کشور ضرورت دارد. این مرکز در زمینه راهکارهای تقنینی نیز نگاهی قانونگذارانه به سواد رسانه ای از منظر یک ابزار نظارتی و دفاعی در برابر پروژه های ارتباطی هدفمند و اختصاص ردیف های بودجه ای به آموزش سواد رسانه ای در قوانین بودجه سال های آتی را توصیه کرد اما اقدامی موثر در این زمینه صورت نگرفت. در گزارش مرکز پژوهش ها تصریح شده که اکنون سواد رسانه ای یکی از کارامدترین ابزارهای نظارتی مورد توجه کشورهای پیشرفته است و با عملیاتی کردن این دانش نه تنها فرهنگ ایرانی – اسلامی تقویت شده بلکه بخشی از حقوق مخاطب نیز تامین می شود .
در مجموع با عنایت به پدیده جهانی شدن رسانه ها و تاثیرات مشهود و ملموس آن بر نظام ارزشی و سیاست هویتی به ویژه حول مقوله های جنسیت و قومیت, تسریع در برداشتن گام های علمی عملی جهت طراحی و تدوین محتوای مناسب در کتاب های درسی در حوزه سواد رسانه ای با بهره گیری از تجارب کشورهای پیشرو در این حوزه هم چون کانادا, انگلستان, استرالیا, ژاپن, آفریقای جنوبی, آمریکا و ...، به کارگیری مشاوران خبره و متخصص علوم ارتباطات اجتماعی از سطح دفاتر تالیف کتاب های درسی در حوزه ستاد تا مدارس، برگزاری دوره های آموزش معلمان در حوزه سواد رسانه ای و استمرار آن, راه اندازی انجمن های صنفی و شبکه های اجتماعی در این حوزه ارتباطی متشکل از معلمان، استادان و پژوهشگران دانشگاهی و نیز کارگزاران و دست اندرکاران صنعت رسانه و هماهنگی و مشارکت میان نهادهای آموزشی رسمی و غیررسمی نظیر رسانه، مدرسه و خانواده می تواند در این زمینه مثمر ثمر واقع شود